شهادت مظلومانه آقا امام رضا(ع), غریب آشنا ,مرد میدان معنویت,ستاره گرانقدر آسمان,عصمت و طهارت گنجینه علوم الهی,ترجمان کتاب نفیس وحی و پهنه وسیع هدایت بر سوگواران آن امام همام تسلیت باد.
شهادت مظلومانه آقا امام رضا(ع), غریب آشنا ,مرد میدان معنویت,ستاره گرانقدر آسمان,عصمت و طهارت گنجینه علوم الهی,ترجمان کتاب نفیس وحی و پهنه وسیع هدایت بر سوگواران آن امام همام تسلیت باد.
بنال ای دل که دیگر ماتم آمد بگری ای دیده ایام غم آمد
زیارتنامه حضرت امام رضا (ع )
چون قصد زیارت نمودی ، پیش از آنکه از خانه بیرون روی ، غسل کن و بگو :
اللهم طهرنی و طهرلی قلبی و اشرح لی صدری و اجر علی لسانی مدحتك و الثناء علیك فانه لا قوة الا بك اللهم اجعله لی طهورا و شفاءا.
و در وقت بیرون رفتن بگو:
بسم الله و بالله و الی الله و الی ابن رسول الله حسبی الله توكلت علی الله اللهم الیك توجهت و الیك قصدت و ما عندك اردت
پس چون بیرون رفتتی بر در خانه خود بایست و بگو:
اللهم الیك وجهت وجهی و علیك خلفت اهلی و مالی و ما خولتنی و بك وثقت فلا تخیبنی یا من لا یخیب من اراده و لا یضیع من حفظه صل علی محمد و ال محمد و احفظنی بحفظك فانه لا یضیع من حفظت
چون بسلامت رسیدی انشاالله پس هرگاه خواهی بزیارت بروی غسل کن و بگو:
اللهم طهرنی و طهرلی قلبی و اشرح لی صدری و اجر علی لسانی مدحتك و محبتك و الثناء علیك فانه لا قوة الا بك و قد علمت ان قوام دینی التسلیم لامرك و الاتباع لسنة نبیك و الشهادة علی جمیع خلقك اللهم اجعله لی شفاء و نورا انك علی كل شیء قدیر
پس ببوش باکیزه ترین جامه های خود را و بگو :
الله اكبر و لا اله الا الله و سبحان الله و الحمد لله
چون داخل روضه منوره شدی بگو :
بسم الله و بالله و علی ملة رسول الله صلی الله علیه و اله اشهد ان لا اله الا الله وحده لا شریك به و اشهد ان محمدا عبده و رسوله و ان علیا ولی الله
نمونهاي ديگر از وسعت علم و کمال امام رضا عليهالسلام اين است که
ميتوانست به تمام زبانها سخن بگويد. ابواسماعيل سندي ميگويد: هنگامي که در هندوستان بودم، شنيدم که خداوند يک حجت عرب زبان دارد، بنابراين از وطن خارج شدم و رفتم تا او را ببينم. مرا به سوي امام رضا عليهالسلام راهنمايي کردند تا به نزدش رسيدم. من قادر به صحبت کردن به زبان عربي نبودم، بنابراين به زبان هندي به امام سلام کردم، ولي حضرت به زبان خودم سلامم را پاسخ گفت. باز به زبان هندي از او پرسيدم و او پاسخ مرا به زبان خودم داد. عرض کردم: چون شنيدم خداوند حجت عرب زباني دارد، از شهر خود به طلب شما بيرون آمدم تا زيارتتان نمايم.
امام به من فرمود: من همان هستم که دنبالش بودي. بپرس از من آنچه را که ميخواهي.
من هم سؤالاتي دربارهي مسائل مختلف از امام کردم و او پاسخ مرا به زبان خودم فرمود
ابوالصلت هروي ميگويد: امام رضا عليهالسلام با مردم به زبان خودشان سخن ميگفت. من در مورد اين فضيلت از آن حضرت پرسيدم و او پاسخ داد: اي ابوالصلت، من حجت خدا بر آفريدگانش هستم و خدا حجتي را که با زبان مردم آشنا نباشد، براي آنها تعيين نميکند. آيا تو کلام اميرالمؤمنين را نشنيدهاي که ميفرمود: «به ما قضاوت صحيح و کامل عطا شده است»؟ آيا اين علم به زبانها نيست؟
ياسر خادم روايت کرده است: دو نفر از اهالي روم و اسلاو در خانهي ابوالحسن الرضا عليهالسلام ميهمان بودند. امام به آنها بسيار نزديک بود و هنگامي که اين دو با يکديگر صحبت ميکردند، حضرت متوجه شد که به زبان رومي و اسلاوي ميگويند:از ما در وطن خود هر ساله ديدار ميشد ولي اينجا
کسي به ديدن ما نميآيد.
لذا امام رضا عليهالسلام صبح روز بعد، فردي را براي ديدن آنها فرستاد
شيخ محمد بن الحسن در رابطه با اين صفت امام رضا عليهالسلام شعري سروده که معناي آن چنين است: «و علم او به تمام زبانها، واضح ترين اعجاز و علامت است.»
منبع:کتاب پژوهشی دقیق در زندگانی امام علی بن موسی الرضا جلد
آقـــــــــــــــا جون سلام
خوبین؟
منو میشناسین
من همون بنده گناهکاریم که چند ساله
واسه اومدن به حرمت لحظه شماری می کنه
ولی مثل اینکه هنوز نوبتش نشده
هنوز لیاقت پا گذاشتن به صحن نورانی شما رو نداره
آقـــــــــا..!
امروز وقتی تو تلویزیون نگاهم به گنبد طلاییت افتاد
ناخودآگاه اشکام سرازیر شد....
خودت میدونی ته دلم چی میگذره....
آقــــــاجون
بدجور بیتاب صحن و سراتم.....
امسال هم می خواستم مثل سال های قبل
به یمن ولادت پربرکتتون اینجا رو چراغوونی کنم
از بارگاهتون عکس بذارم
از اشعاری که براتون سرودن بذارم
ولی دیدم اصلا دستم به این کارها نمیاد
آخه آقـــــــــــا
من خیلی دلتنگـــتونم
این کارا آرومم نمی کنه
من یک ساله دارم زار می زنم فقط یه کوچولو بیام و برگردم
ولی نمیشه
زائری بارانیم .... آقا نگاهم میکنید؟
طبق آنچه مورخان و محدثان در کتابهاي خود ذکر کردهاند و نيز روايات کلي بر تأييد آن وارد شده است:
مادر حضرت ابوالحسن، امام علي بن موسي الرضا عليهالسلا م، از خانوادهاي با شرافت و از زنان بافضيلت؛ و نيز از جهت عقل و دين در بين زنان هم زمان خود مشهور بوده است.
اين بانوي بزرگوار، نسبت به فرائض الهي، حتي تمامي مستحبات را انجام و مکروهات را حتيالإمکان ترک مينمود؛ و به طور دائم مشغول ذکر و تسبيح خداوند متعال ميبود.
اين مادر نمونه حکايت کند: از همان موقعي که إنعقاد نطفهي حجت خداوند سبحان، فرزندم حضرت علي بن موسي الرضا عليهالسلام را در خود احساس کردم، حالت معنويت و عشق به خداوند در من فزوني يافت و هيچگاه احساس سنگيني و سختي در خود نداشتم.
فرزندم، در وقتهاي تنهائي، أنيس و مونس من بود.
در هنگام خواب، صداي تسبيح و تحميد و تهليل را به خوبي از درون خود ميشنيدم و متوجه ميشدم که طفل درون شکم من
مشغول گفتن ذکر و تسبيح پروردگار متعال خويش ميباشد.
و همين که اين نور الهي طلوع کرد و در اين عالم، پا به عرصهي وجود نهاد، دستهاي خويش را بر زمين گذاشت و سر به سمت آسمان بلند نمود و لبهاي خود را به حرکت درآورد و ضمن مناجات با خداوند، شهادتين را بر زبان مبارک خود جاري کرد.
و چون پدرش، امام موسي کاظم عليهالسلام در آن لحظات وارد شد، بر من تبريک و تهنيت فرمود.
سپس نوزاد عزيز را تحويل پدر دادم و حضرت در گوش راست نوزاد، اذان و در گوش چپ او اقامه گفت؛ و سپس مقدار مختصري، آب فرات در کام او ريخت.
منبع:كتاب چهل داستان و چهل حديث از امام رضا(ع)
به نام خدا
تقدیم به تو آقای من !
سلامی به گرمی خورشید و سلامی به اندازه ی اقیانوس بی کران .
می خواهم چشم هایم را ببندم و حکایتی را بنویسم که از دیر باز شوق گفتن آن را در سر می پرورانم و آن چیزی نیست جز حضور در بارکاه ملکوتی تو !
ای فرشته ای امید و آرزو دستم را بگیر.
آقا جان!
می خواهم بیایم به پا بوست و با تو از نزدیک درد دل کنم ای تنها امید مستمندان عالم.
می دانم جز تو کسی نیست که درد هایم ببیند و حرف هایم را بشنود.
بالهای پرواز نگاهم دیر زمانی است در آرزوی دیدن گنبد قشنگت به انتظار نشسته است سجاده ی دعایم آکنده از بوی دلاویز قبه و بارگاه ملکوتی توست.
مرغ خیالم به هوای خراسان تو صبح و شب شوق پرواز به سر می گیرد و هوای کوی یار می نماید.
چه می شود آقا اگر نیم نگاهی به ما بکنی و این مرغ سرگشته ات را اجازه ی پرواز بر فضای سبز گنبد و بارگاهت بدهی و لایق خودت گردانی .
بگذار صدایت کنم و با کلمات درهم ریخته ی ذهنم با تو درد دل کنم و بگویم که تو فراتر از تمام این واژه ای که نمی توان تو را در قالب این واژه ها ی گنگ و ناچیز گنجاند .
اما چه کنم که برای از تو نوشتن لبریز از واژه و حرفم و زندگی ام را به امید نگاه تو گره زده ام تا شاید این رویا به حقیقت بپیوندد.
دل نوشته ای از : معصومه فداحسین (علیزاده)