آقـــــــــــــــا جون سلام
خوبین؟
منو میشناسین
من همون بنده گناهکاریم که چند ساله
واسه اومدن به حرمت لحظه شماری می کنه
ولی مثل اینکه هنوز نوبتش نشده
هنوز لیاقت پا گذاشتن به صحن نورانی شما رو نداره
آقـــــــــا..!
امروز وقتی تو تلویزیون نگاهم به گنبد طلاییت افتاد
ناخودآگاه اشکام سرازیر شد....
خودت میدونی ته دلم چی میگذره....
آقــــــاجون
بدجور بیتاب صحن و سراتم.....
امسال هم می خواستم مثل سال های قبل
به یمن ولادت پربرکتتون اینجا رو چراغوونی کنم
از بارگاهتون عکس بذارم
از اشعاری که براتون سرودن بذارم
ولی دیدم اصلا دستم به این کارها نمیاد
آخه آقـــــــــــا
من خیلی دلتنگـــتونم
این کارا آرومم نمی کنه
من یک ساله دارم زار می زنم فقط یه کوچولو بیام و برگردم
ولی نمیشه
زائری بارانیم .... آقا نگاهم میکنید؟